معرفی و دانلود کتاب هیچ دوستی بهجز کوهستان
کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان نوشتهی بهروز بوچانی، روایتی عمیق و تأثیرگذار از تجربههای تلخ او در اردوگاه پناهجویان در جزیره مانوس است. این اثر که حاصل سالها زندگی در شرایط دشوار و غیرانسانیست، تصویری واقعی از درد، تنهایی و مقاومت انسانی را به نمایش میگذارد.
این کتاب در سال ۲۰۱۹ موفق به کسب دو جایزه معتبر ویکتوریا برای ادبیات و ویکتوریا برای آثار غیرداستانی شد. همچنین در سال ۲۰۱۸ به عنوان یکی از برترین کتابهای سال مورد تقدیر قرار گرفت.
درباره کتاب هیچ دوستی بهجز کوهستان
هیچ دوستی بهجز کوهستان، که با عنوان رفیقی نه مگر کوهستان نیز شناخته میشود، داستانی زیبا و تأثیرگذار از بهروز بوچانی است. این اثر که میتوان آن را ترکیبی از خاطرات، زندگینامه و روایتگری شخصی دانست، تجربههای نویسنده را در کمپ پناهجویان جزیره مانوس به تصویر میکشد. این کمپ، واقع در استان مانوس کشور پاپوآ گینه نو، توسط این کشور و به نمایندگی از دولت استرالیا اداره میشود. بوچانی شش سال از زندگی خود را در این بازداشتگاه گذراند. روزهایی پر از سختی و رنج که او با تمام جزئیات برای دوستش، امید توفیقیان، در ایران فرستاد. توفیقیان این نوشتهها را گردآوری و منتشر کرد.
کتاب «هیچ دوستی بهجز کوهستان» در ایران و استرالیا منتشر شد و بهسرعت به چاپ چهاردهم رسید. این اثر را میتوان مانیفستی در اعتراض به بیعدالتی دانست. روایت تلخ مردی که برای یافتن آیندهای بهتر، از راه دریا و از طریق اندونزی به استرالیا سفر میکند، چنان پرقدرت و گیراست که نمیتوان آن را لحظهای کنار گذاشت.
خرید کتاب هیچ دوستی بهجز کوهستان، هیئت داوران درباره این اثر با عنوان «دوستی به جز کوهها ندارم» چنین نوشتهاند: «او سبکهای مختلف ادبی از سراسر جهان را با هم ترکیب کرده و بهویژه در سنتهای ادبی کردی ریشه دارد.»
بوچانی این کتاب را با واتساپ و بهصورت تکهتکه برای دوستش امید توفیقیان فرستاد، چون به کاغذ دسترسی نداشت. توفیقیان نیز آن را به انگلیسی ترجمه کرد. این کتاب موفق به دریافت جایزهی ۲۵ هزار دلاری ویکتوریا و همچنین جایزهی ۱۰۰ هزار دلاری، که گرانترین جایزه ادبی استرالیاست، شد.
این اثر، فقط یک داستان شخصی نیست، بلکه روایت یک واقعیت تلخ و هشداردهنده است. هیچ دوستی بهجز کوهستان (No Friend But the Mountains: Writing from Manus Prison) ماجرای انسانهایی را بازگو میکند که خانه و میهن خود را به امید زندگی بهتر ترک میکنند، رنجهای بسیاری را به جان میخرند اما در نهایت، چیزی جز عذاب نصیبشان نمیشود. بهروز بوچانی، روزنامهنگار ایرانی، یکی از هزاران پناهجویی است که با چنین امیدی راهی استرالیا شد. اما سیاستهای سختگیرانهی این کشور، زندگیاش را به جهنمی واقعی تبدیل کرد. دولت استرالیا او و بسیاری دیگر را به اتهام ورود غیرقانونی، به جزیرهی دورافتادهی مانوس تبعید کرد. در این جزیره، نهتنها از لحاظ نیازهای اولیه در فشار بودند، بلکه انواع آزارهای جسمی و روانی را نیز تجربه کردند؛ مسائلی که در این کتاب بهشکل دلخراشی بازگو شدهاند و دل هر خوانندهای را به درد میآورند.
بوچانی پنج سال تمام در این جزیره زندگی کرد و خاطراتش را از طریق واتساپ برای امید توفیقیان فرستاد. توفیقیان نیز آنها را ترجمه کرده و در سال ۲۰۱۸ بهصورت کتاب منتشر کرد. انتشار این کتاب، توجهات زیادی را به خود جلب کرد، باعث شد نام بوچانی مطرح شود و در نهایت، در سال ششم تبعید، منجر به آزادی او شد. همچنین این کتاب توانست نگاهها را به شرایط پناهجویان جزیرهی مانوس جلب کرده و نقدهای شدیدی را متوجه سیاستهای مهاجرتی استرالیا کند.
درباره بهروز بوچانی نویسنده کتاب هیچ دوستی بهجز کوهستان
بهروز بوچانی، نویسنده، روزنامهنگار، شاعر و فیلمساز برجسته ایرانی کردتبار، در تاریخ ۱ مرداد ۱۳۶۲ در استان ایلام متولد شد. او از جمله چهرههایی است که صدای خُردشده و خاموششدهی هزاران انسان پناهجو و آواره را با قلم خود به جهانیان رساند و نقش مهمی در افشای سیاستهای سختگیرانه و غیرانسانی دولت استرالیا در قبال پناهجویان ایفا کرد.
تحصیلات دانشگاهی بوچانی در رشته جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک در دانشگاه تربیت مدرس تهران پیگیری شد و او توانست در مقطع کارشناسی ارشد فارغالتحصیل شود. اما فعالیتهای روزنامهنگارانهی او، که همواره با جسارت و صراحت همراه بود، در نهایت او را در معرض تهدید قرار داد. بهروز بوچانی به دلیل فشارهای سیاسی، بازداشتها و محدودیتهایی که به واسطهی فعالیتهای مطبوعاتیاش در ایران متحمل شد، ناچار شد کشورش را ترک کند. در نهایت، پس از عبور پرخطر از راههای آبی جنوب شرق آسیا، توسط نیروهای مرزی استرالیا بازداشت و به جزیره مانوس در پاپوآ گینه نو منتقل شد؛ مکانی که عملاً نقش یک زندان رسمی برای پناهجویان را ایفا میکرد.
بوچانی از سال ۲۰۱۳ تا نوامبر ۲۰۱۹، به مدت شش سال، در کمپ بازداشت مانوس نگهداری شد؛ جایی که در آن با کمبود امکانات اولیه، خشونت سیستماتیک، و بیعدالتیهای متعدد روبهرو بود. در همین دوران سخت و تلخ، او شروع به مستندسازی وقایع زندگی خود و سایر پناهجویان کرد. از طریق پیامرسان واتساپ، نوشتههایش را تکهتکه برای دوستش امید توفیقیان در ایران میفرستاد، کسی که بعدها این نوشتهها را به زبان انگلیسی ترجمه و به شکل کتابی به نام هیچ دوستی بجز کوهستان منتشر کرد.
این کتاب، که روایتی تکاندهنده از زیست یک پناهجو در دل ظلم و رنج است، نهتنها با استقبال گستردهی مخاطبان در سراسر دنیا مواجه شد، بلکه موفق به دریافت جوایز ادبی ارزشمندی هم گردید. بوچانی برای این اثر، جایزه ادبی ویکتوریا را که یکی از معتبرترین و پرارزشترین جوایز ادبی استرالیاست با مبلغ ۱۲۵٬۰۰۰ دلار استرالیا دریافت کرد. همچنین، جایزه ادبی نیو ساوت ولز به ارزش ۱۰ هزار دلار و جایزه ملی زندگینامه استرالیا، به عنوان مهمترین جایزه در حوزه بیوگرافی در این کشور، به او اهدا شد.
در کنار نویسندگی، بهروز بوچانی در زمینهی سینما نیز فعالیت کرده است. او در سال ۲۰۱۷ با همکاری آرش کمالی سروستانی مستندی با عنوان چوکا، الان ساعت چنده؟ تولید کرد. این فیلم که به صورت مخفیانه و با استفاده از یک گوشی موبایل در کمپ مانوس ساخته شده بود، توانست به چند جشنواره بینالمللی راه پیدا کند؛ از جمله جشنواره فیلم لندن، و مورد تحسین منتقدان و فعالان حقوق بشر قرار گرفت.
سرانجام، در نوامبر ۲۰۱۹، بوچانی پس از شش سال حبس و تحمل رنجهای فراوان، توانست با روادید مسافرتی به نیوزیلند سفر کند و در جشنواره ادبی بینالمللی Word Festival در شهر کرایستچرچ شرکت کند. ورود او به نیوزیلند سرآغازی برای فصلی تازه در زندگیاش بود. دولت نیوزیلند پس از بررسی شرایط، با درخواست پناهندگی او موافقت کرد و به او اقامت دائم اعطا نمود. بوچانی پس از ورود به این کشور اعلام کرد که دیگر هرگز به استرالیا یا پاپوآ گینه نو باز نخواهد گشت.
امروز، بهروز بوچانی نه تنها به عنوان یک نویسنده تبعیدی، بلکه بهعنوان صدای هزاران پناهجو و نماد مقاومت در برابر بیعدالتی، جایگاه ویژهای در ادبیات معاصر و گفتمان حقوق بشر دارد. آثار او تلنگری عمیق به وجدان انسانی است، یادآور این حقیقت تلخ که گاهی تنها همراه انسان در مسیر رنج و تنهایی، کوهستانها هستند؛ بیصدا، استوار و جاودان.
بخشی از متن کتاب هیچ دوستی بهجز کوهستان
هیچکس جرأت نمیکرد حتی نفسی بکشد. سکوت چنان سنگین بود که انگار خودِ زمان هم ایستاده بود. حتی نوزادی که در آغوش مادرش آرام گرفته بود، بهطور غریزی ساکت مانده بود؛ دهانش روی سینهی مادر قرار داشت اما دیگر نمیمکید—فقط با چشمان درشت و خاموشش نگاه میکرد. همه میدانستند که کوچکترین صدا میتواند این سفر پرمخاطره را به نابودی بکشاند. پس از سه ماه آوارگی در جاکارتا و کنداری، پس از تحمل گرسنگی، تعقیب، و ترسِ مدام، حالا همهچیز به سکوتِ اضطرابآلودِ آن ساحل ختم شده بود.
رسیده بودیم به مرحلهی نهایی.
به ساحل.
با اینکه ساعتها از ترک کنداری گذشته بود، هنوز تلخی گرسنگی آن روزها از ذهنم پاک نشده بود…
چهل روز تمام در زیرزمین نمور یک هتل کوچک در کنداری محبوس بودم. گرسنگی مثل خوره به جانم افتاده بود، بدنم تحلیل رفته و روحم زخمی شده بود. کنداری زمانی برای پناهجویانی که در تلاش رسیدن به استرالیا بودند، نقطهی امیدی بود؛ اما وقتی من رسیدم، آن شهر دیگر رنگ بهشت نداشت. به جهنمی بدل شده بود که بوی گورستان میداد. پلیسها همهجا پرسه میزدند، دنبالمان میگشتند، اگر کسی را میگرفتند، اول زندانیاش میکردند، بعد هم به زور برمیگرداندند به همان جهنمی که از آن گریخته بود. بازگشت برای من یعنی مرگ.
پولم ته کشیده بود. تنها دلخوشیام این بود که صبحانهی هتل هنوز رایگان بود. صبحها پیش از همه بیدار میشدم، تکهای نان برشته، قالب کوچکی پنیر، و لیوانی چای شیرین میخوردم و همین، سهم من از غذای یک روز کامل بود.
بعضی روزها بعد از صبحانه، از هتل بیرون میزدم و به دل جادههای مهآلود کنداری میرفتم. به امید اینکه در آن ساعتِ خفتهی صبح، پلیسی در اطراف نباشد. از جادهای آسفالته، باریک و خیس عبور میکردم تا برسم به باغی پر از درختان نارگیل، که دورش با پرچینهای چوبی محصور شده بود. شاید زمین شخصی بود، شاید نه، اما من همیشه وارد میشدم. یک کلبهی کوچک میان درختان دیده میشد و مردی کوتاهقد با سگهایی که دنبالش بودند، آنجا پرسه میزد. هیچوقت چیزی از من نپرسید، فقط لبخند میزد و دستش را برایم تکان میداد. همان لبخند ساده به من جرات قدمبرداشتن در آن دنیای آرام را میداد. کنار شالیزاری کوچک و سبز، روی تنهی افتادهی درختی مینشستم، سیگاری روشن میکردم، و برای ساعتی، ذهنم را از گرسنگی و وحشت جدا میکردم. آن لحظاتِ کوتاه روی تنهی درخت، مثل تکهای از بهشت وسط کابوسی بیانتها بودند.
اما حالا، همهی آن روزهای سخت، آن تنهاییها، آن ترسها و گرسنگیها، جمع شده بود در یک لحظه؛ در ساحلی که با هر صدایی ممکن بود همهچیز دوباره به نقطهی صفر برگردد. نقطهای که سفری مرگبار دوباره از نو آغاز میشد…
کتاب هیچ دوستی بجز کوهستان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب هیچ دوستی بجز کوهستان انتخابی فوقالعاده برای کسانی است که به دنبال خواندن آثاری عمیق، انسانی و تأثیرگذار هستند. اگر به ادبیات معاصر ایران علاقه دارید، یا از خواندن زندگینامهها و روایتهای واقعی لذت میبرید، این کتاب برای شما مناسب است. همچنین اگر به موضوعاتی مانند مهاجرت، پناهندگی، عدالت اجتماعی و نقد ساختارهای قدرت علاقهمندید، این کتاب میتواند دریچهای تازه به واقعیتهای تلخ و کمتر دیدهشده باز کند.
خواندن این اثر را به دانشجویان رشتههای علوم اجتماعی، انسانشناسی، حقوق بشر، روزنامهنگاری و ادبیات نیز پیشنهاد میکنیم؛ چرا که با زبانی هنرمندانه و روایتی شخصی، موضوعاتی را مطرح میکند که در هیچ کلاس درسی به این عمق و با این تأثیرگذاری مطرح نمیشود. علاوه بر این، علاقهمندان به سبکهای خاص نگارش، مثل تلفیق نثر ادبی، خاطرهنویسی، روایت درونی و حتی شعر آزاد، میتوانند از ساختار روایی منحصربهفرد این کتاب الهام بگیرند و تجربهای متفاوت از خواندن داشته باشند.
چرا باید کتاب هیچ دوستی بجز کوهستان را بخوانیم؟
خواندن کتاب هیچ دوستی بجز کوهستان فقط آشنایی با زندگی یک پناهجو نیست؛ این کتاب فرصتی است برای درک عمیقتر از رنجهای انسانی، نابرابریها و دردهایی که پشت آمارها و تیترهای خبری پنهان ماندهاند. این اثر، صدای کسی است که در دل تاریکی و انزوا، روایت خود را با شجاعت و صداقت به جهانیان رسانده و کاری کرده که بسیاری از انسانها برای اولینبار صدای پناهندگان را نه از زبان سیاستمداران یا رسانهها، بلکه از زبان خودشان بشنوند.
این کتاب نهتنها از لحاظ محتوایی، بلکه از نظر فرم و ساختار ادبی نیز اثری قابل تأمل است. بوچانی در شرایطی خاص و در مکانی محصور، توانسته است متنی خلق کند که از مرزهای ادبیات عبور میکند و تبدیل به سندی زنده از ظلم، ایستادگی و مقاومت میشود. اگر به دنبال کتابی هستید که ذهن شما را درگیر کند، احساساتتان را برانگیزد و تا مدتها در خاطرتان بماند، هیچ دوستی بجز کوهستان یکی از آن کتابهاست.
دانلود کتاب هیچ دوستی بجز کوهستان PDF
اگر به دنبال دانلود نسخه کامل و بدون سانسور کتاب هیچ دوستی بجز کوهستان اثر بهروز بوچانی هستید، در سایت پیدیفا میتوانید این اثر قدرتمند و تأثیرگذار را به صورت فایل PDF دریافت کنید. این کتاب روایتی تلخ، واقعی و تکاندهنده از زندگی در بازداشتگاههای مهاجران است که با زبانی ادبی و صادقانه نوشته شده و توانسته توجه بسیاری از منتقدان و خوانندگان را در سراسر جهان به خود جلب کند.
در پیدیفا ما همواره تلاش میکنیم تا آثار ارزشمند را با کیفیت بالا و با رعایت حقوق نویسندگان در اختیار علاقهمندان قرار دهیم. همین حالا این کتاب را دانلود کرده و با نگاهی متفاوت به مفهوم مهاجرت، تنهایی و مقاومت، قدم در دل روایتهای واقعی بگذارید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.